فرنام شکیبافر در وبلاگ آرمان امیری مطلبی را تحت عنوان آیتالله متجدد منتشر کرده است و هاشمی رفسنجانی را دنگ ژیائو پنگ* ایران لقب داده. به زعم شکیبافر، هاشمی رفسنجانی میتواند با کاندیداتوری خود در انتخابات (و البته بیرون آمدن نامش از صندوق رای) کسی باشد که گره از کار فروبستهی جامعهای به اغما رفته بگشاید. شکیبافر معتقد است هر یک از اقشار و طبقات مختلف مردم ایران اینک دلایل قانعکنندهای دارند تا هاشمی را دوباره به ریاست جمهوری برگزینند. از نظر نویسنده هاشمی نزد بازاریان و تولیدکنندگان [مانند گذشته] مقبول است، فریفتن پوپولیستی طبقات محروم برای احمدینژادها دیگر به سادگی گذشته نیست، و طبقهی متوسط نیز ،هرچند با اکراه، برای خروج از وضعیت فعلی ممکن است از حضور وی استقبال کند.
من هم مثل نویسنده بر این باورم که مهمترین علت عقبگرد تاریخی جامعهی مدنی در ایران، کاندیداتوری سال 84 هاشمی رفسنجانی در انتخابات بود. عامل دوم را هم مشارکت نیمبند و پرافادهی طبقهی متوسط در مرحلهی نخست آن انتخابات میدانم. این یعنی به این نتیجه رسیدهام که زور طبقهی متوسط ایران در سال 84 در خوشبینانهترین حالت بیشتر از 15-14 میلیون رای نبود. یعنی در بهترین وضعیت مشارکت در مرحلهی دوم انتخابات هم باز نمیشد از پس آن رای «نه» 17 میلیونی به هاشمی برآمد. کسانی که فکر میکنند اگر طبقهی متوسط در مرحلهی دوم انتخابات گستردهتر به صحنه آمده بود، میشد از ماوقع جلوگیری کرد، نمیبینند که بخش بزرگی از رای 20 میلیونی خاتمی مستقیمن از بدنهی طبقهی متوسط برنخاسته بود. این که چقدر از آن رای صرفن «نه» به جریان حاکم و نمایندهی آن ،ناطق نوری، بود را نمیدانم ولی میدانم آرای هیجانی، آرای خسته از شرایط موجود (آرای نه)، و آرای نادان (آرایی که نه تئوری دارند و نه شناخت درستی از چهرهها، جریانها، و تئوریهای موجود؛ آرای مردمانی که بیش از هر چیز خوب و بد شخصیت کاندیدا برایشان مهم است و این خوب و بد هم معمولن تحت تاثیر اطلاعات سماعی ست) به راحتی میتوانند به کیسهی هر نورسیدهای واریز شوند. این آرا در سال 84 حداقل 12 میلیون از سبد رای احمدینژاد را ساختند و بعید میدانم در سال 76 کمتر از 10 میلیون را برای خاتمی ساخته باشند.
طبیعتن برای نوشتن این پست پیشفرض تقلب و مهندسی انتخابات و از این قبیل را کنار گذاشتهام. فرض کردهام در یک شرایط ایدهآل انتخاباتی هستیم و ملاک فقط آن است که چه کسی بیشتر رای میآورد. حتی فرض کنیم بخش بزرگی از طبقهی متوسط چشم بر آنچه در سال 88 گذشت میبندد و تردید را کنار میگذارد و پای صندوق رای حاضر میشود. به نظر من یکی از پیششرطهای رایآوری در انتخاباتی رقابتی در ایران (انتخاباتی مثل دوگانههای خاتمی/ناطق یا احمدینژاد/هاشمی یا احمدینژاد/موسوی) توانایی جذب آرای خسته و آرای نادان است. در چنان رقابتهایی معمولن چهرههای تکراری و خیلی شناختهشده از بخت کمتری برای بردن انتخابات برخوردارند. انتخابات ریاست جمهوری آزمایشگاه سنجش میزان بلوغ و رشد سیاسی مردم نیست و تنها با در نظر گرفتن همین یک دلیل هم کاندیداتوری هاشمی و خاتمی به صلاح نخواهد بود.
من فکر میکنم یکی از اشتباهات شایع محاسباتی 15-10 سال گذشته، تخمین بیش از اندازهی حجم طبقهی متوسط بوده است. البته این بخش از جامعه در مقاطعی میتواند تاثیری بیش از رقم و تعداد خود در نتیجهی انتخابات داشته باشد ولی این تاثیر معمولن منوط به تحقق شرط و شروطی ست. یکی از شروط این اثرگذاری، توانایی اقناع «آرای خسته» است به این که کاندیدای مورد نظر «نمایندهی تغییر وضع موجود» است. از آنجا که به زعم من داریم دربارهی مردمانی حرف میزنیم که تحلیل دقیقی از علل و عوامل وضع موجود ندارند، چهرههای کهنه سخت بتوانند آن تغییر را نمایندگی کنند. یکی دیگر از آن شروط، توانایی اقناع «آرای نادان» است به این که کاندیدای مورد نظر آدم بد و پلیدی نیست. متاسفانه باز چهرههای کهنهای که خصوصن زیاد دیکته نوشتهاند به آسانی تخریب و ترور شخصیت میشوند.
اذعان میکنم از عمق تغییر نگرش سیاسی مردم بعد از وقایع 88 بیاطلاعم. در عین حال شدیدن نسبت به وقوع چنان تغییر عمیقی بدبینم. دارم از مردمی حرف میزنم که در اوج مناقشات سیاسی، 22 بهمن 88 سوار اتوبوس شدند و از اطراف و اکناف آمدند و میدان آزادی را پر کردند و به نظر هم نمیآمد خیلی خبری از اوضاع و احوال داشته باشند. دلیلی نمیبینم این مردم دیگر هاشمی و خانوادهاش را غارتگر بیتالمال ندانند. دلیلی نمیبینم اینها دیگر روحانیت را سر تا پا یک کرباس نداند و مشایی را قهرمان مقابله با ایشان فرض نکند. دلیلی نمیبینم که این قشر هنوز هاشمیها را پلید نداند و نتوان به او قبولاند که مشاییها بهترین امید برای تغییر و تحولند.
.
*در حاشیه بگویم که چهرههای تکراری مانند ژیائو پنگ یا برلوسکونی یا نتانیاهو در نظامهای پارلمانی ست که شانس انتخاب مجددشان بالا ست. دلیلش هم قاعدتن این است که مردم مستقیمن به ایشان رای نمیدهند.
کامنتیده اند ما را