You are currently browsing the tag archive for the ‘La Bastille’ tag.
علیاشرف درویشیان داستان کوتاهی دارد به اسم «آرزوهای کاغذی». حکایت یک زندانی ست که برای پر کردن اوقات انفرادی یک تکه گچ و کمی کاغذ و مقوا از مستراح زندان بلند می کند. بر میدارد نقشهی یک شهر رویایی را میکشد روی یکی از موزائیکهای سلولش و بعد ساختمانهای کوچک مقواییش را روی خطهای نقشه بنا میکند. شهرش مدرسه دارد و پارک. یک کتابخانهی بزرگ و دانشگاه و استادیوم دویستهزار نفری هم طراحی میکند. سالن سینمایی و تئاتری و خلاصه کلی تاسیسات فرهنگی میزند تنگ شهر. ناگهان سر و کلهی زندانبان اما پیدا میشود. چشمش به نقشه و ماکت که میافتد خونش به جوش میآید. با لگد میافتد به جان زندانی و شهر کاغذی که «بدبخت فلان فلان شده پس زندانش کو؟»
پای ثابت این روزهای بارانی پاییزم شده است این آهنگ La Bastille [لینک دانلود]. آهنگ جزئی از موسیقی فیلم Les chansons d’amour اثر آقای Christophe Honoré و کاندیدای نخل طلای کن ۲۰۰۷ میباشد (merci beaucoup Naazhu). موزیک ۳ دقیقه و ۲۰ ثانیهای La Bastille پنج نفر خواننده دارد که در فیلم نقش پدر و مادر و سه دختر یک خانوادهی پاریسی را بازی میکنند. شعرش هم در واقع وصف بارش باران است بر فراز مجسمهی میدان باستیل پاریس؛ مجسمهی فرشتهای کوچک که گویی بال گسترده بر بلندای ستونی چند ده متری و یادبود فتح قلعهی (زندان) باستیل و آغاز انقلاب کبیر فرانسه به شمار میآید. با خود میگویم آیا روزی خواهد آمد که فرزندان شاعرپیشهی این سرزمین هم با یادبود روزگاران حبس و آه چنین به مغازله بنشینند؟!
…
کامنتیده اند ما را