یعنی باید به‌وقت دل‌آشوبی همین امروز‌ها که در قید هنوزم این خبر می‌رسید؟! یعنی باید خوشحال باشم حالا که می‌شود توبره را انداخت روی دوش و گریخت از قید سرزمین لبالب لاقیدان محض و مقیدان چوپان صفت؟! انگار یکی پوزخندزنان ایستاده است و خطابم می‌کند: «هان؛ دنبال گریز و معبری نبوده‌ای مگر؟! بیا این هم پای‌افزار! از توشه و بهانه و انگیزه هم که هرچه لازم است٬ گذاشته‌ام توی چمدانت. ببینم پای رفتنت هست حالا؟!»